جایی هست که حس میکنی همه چیز درسته و به خوبی پیش
میره ولی یه چیزی پیش میاد که ناامیدت میکنه و دوباره آرزوهاتو با خودش میبره
جایی هست که فقط یه خبر بد زندگیتو به هم میریزه ،
من الان اونجام.... تو کجایی...؟!
________________________________
جایی هست که دیگه کم میاری از اومدن ها , رفتن ها , شکستن ها . ..
جایی که فقط میخوای یکی باشه
یکی بمونه
نره ، واسه همیشه کنارت باشه
من الان اونجام …..! … تو کجایی ؟
تو که آسون اومدی ، آسونتر رفتی و نفهمیدی منو شکستی
الان دیگه میدونم...
توی این دنیا باید اونقدر سخت باشی که هیچکس نتونه بیاد توی قلبت
بعدش هم خودتی و یه قلب دست نخورده و هزار تا آرزو!!
اینم میدونم که...
در هر صورت بازنده ای!!
می دانی؟
یک وقت هایی باید
رویِ یک تکه کاغذ بنویسی
تعطیل است...
و بچسبانی پشتِ شیشهیِ افکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال سوت بزنی
در دلت بخندی به تمام افکاری که
پشت شیشهیِ ذهنت صف کشیده اند.....
___________________________________________________________
این شب ها...
بیشتر از قبل ،حال همه را می پُرسم...
سنگ صبور غم هایشان می شوم...
اشک های ماسیده روی گونه هایشان را پاک می کنم
اما...یک نفر پیدا نمی شود
... که دست زیر چانه ام بگذارد...
... سرم را بالا بیاورد و بگوید:
حالا تـــــــو برایم بگو ...