سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

من چشم گذاشتم
تا ده شمردم
دست هایم را از روی چشم هایم برداشتم.
دنیا را دیدم
دنبال دنیا نبودم 
اما دنیا را دیدم.
نام دنیا را صدا زدم
و گفتم:
سک سک.
آنگاه در دنیا غرق شدم.
دنیایی که پیدایش کرده بودم بزرگ بود 
آنقدر بزرگ،
که هر چقدر پیش می رفتم باز هم ادامه داشت.
آنقدر در دنیا گشتم که گم شدم.
من در دنیا گم شدم و کسی نبود که مرا پیدا کند
آخر نوبت من بود که چشم بگذارم.
در دنیا گم شدم و یادم رفت
که با خدا قایم موشک بازی می کردم
و او در جایی پنهان شده بود 
و انتظار مرا می کشید.


+ تاریخ سه شنبه 92/1/6ساعت 9:7 عصر نویسنده zeinab | نظر
دریافت ساعت فلش