سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

  وقتی که دیگر نبود  

  من به بودنش نیازمند شدم  .

                      وقتی که دیگر رفت                         

  من به انتظار آمدنش نشستم  .

  وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد

  من او را دوست داشتم  .

  او تمام کرد

  من شروع کردم  .

  وقتی او تمام شد

  من آغاز شدم  .

  و چه سخت است .

  تنها متولد شدن

  مثل تنها زندگی کردن است ،

  مثل تنها مردن!

 تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری دوم www.pichak.net کلیک کنید



 پ.ن 1:چرا آدما اینجورین؟؟

          زود قضاوت میکنن

         زود حرفشونو عوض میکنن

         و همیشه هم فکر میکنن حق با خودشونه!!

پ.ن 2: آبجی گلم تولدت مبارک!    بووووس

 


+ تاریخ سه شنبه 90/10/27ساعت 11:28 صبح نویسنده zeinab | نظر

 

 

نمیدونم چرا یه مدته اینجوری میشه....

یه مشکل بزرگی هست....

دعا کنید درست شه...


پوپکم! پوپک شیرین سخنم!

این همه فارغ از این شاخه به آن شاخه مپر ،

این همه قصه شوم از کس و نا کس مشنو ،

غافل از دام هوس...

این همه در بر هر ناکس و هر کس منشین.

پوپکم!  پوپک شیرین سخنم!

من از آن دارم بیم...

کاین لجن زار تو را ، پوپکم! آلوده کند.

اندراین دشت مخوف...

که تو آزادی اش ای پوپک من! میخوانی ،

زیر هر بوته ی گل ، لب هر جویه ی آب ،

پوپکم دامی هست...

گرگ خونخواره ی بدکاره ی بدنامی هست.

سالها پیش دل من که به عشق "ایمان داشت"

تا که آن نغمه ی جان بخش تو از دور شنید

اندر این مزرع آفت زده ی شوم حیات

شاخ امیدی کاشت.

پوپکم یادت هست؟

در دل آن شب افسانه ای مهتابی

نغمه ای چند سرودی

گفتم این دشت سیه، خوابگه غولان است

همه رنگ است و ریا ، همه افسون و فریب.

این همه برق که روشنگر این صحرا است

پرتو مهری نیست ، نور امیدی نیست.

آتشین برق نگاهی ز کمینگاهی هست

همه گرگ و همه دیو ، در کمین تو و زیبایی تو

پاکی و سادگی و خوبی و رعنایی تو

مرو ای پوپک زیبا که به هر رهگذری

همه دیوند کمین کرده نبینند تو را

دور از دست وفا ، پنهان از دیده ی عشق

نفریبند تورا.....


+ تاریخ یکشنبه 90/10/18ساعت 8:36 صبح نویسنده zeinab | نظر

 

 

بیا باران ببار ، اما ، زمین جای قشنگی نیست

بیا باران زمین پر آه پر آه است

بیا شوری در آن افکن که در آن هیچ شوقی نیست

بیا باران اگر سردی اگر گرمی ملالی نیست

زمین محتاج امید است زمین محتاج گرمی نیست

بیا باران زمین در دست انسان است

میان این همه آدم ، ولی در اوج تنهایی ست

بیا باران که امشب من تو را خواهم

که در شبهای تنهایی تویی محرم اسرارم

بیا دیگر  زمین رنگی ندارد در خیال من

منی که در گذشته عاشقش بودم

ولی اکنون همین است آرزوی من

بیا دیگر نمیخواهم  زمین و عشق بی رنگش

بیا تا تر شود خاکش که خوش گردد احوالش

برای آخرین بار است ، زمین محتاج باران است


سلام دوستای گلم.

فکر کنم یه مدت نتونم بیام اینجا اگه شد حتما سر میزنم

یه تشکر هم از اونایی که همیشه سر میزنن گل تقدیم شما

 

              ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

 چند روز دیگه من میام به این دنیا! یه تبرییییییییک واسه خودم! گل تقدیم شما

 


+ تاریخ یکشنبه 90/10/4ساعت 4:47 عصر نویسنده zeinab | نظر
دریافت ساعت فلش