|
|
چه خوش خیال بودم که همیشه فکر میکردم در قلب تو محکومم... به حبس ابد!! به یکباره جا خوردم... وقتی زندانبان بر سرم فریاد زد هی... تو... آزادی... و صدای گامهای غریبه ای که به سلول من می آمد...
امشب خیلـــی خستمـــ کاش میشـــد گوشــه ای نوشتـــ : خــــدایا!! امشبـــ خیلی خستــــــــم فردا صبحـــ بیـــدارمـــ نکنــ !
یک سال دیگر هم گذشت... میبینی؟! روزها هم دیگر وفا ندارند.... می آیند ، آدمها را پیوند میدهند میروند و دلهایی شکسته و خاطراتی تلخ برجای میگذارند... _________________________________________ + امسال هم روز تولدم حس عجیبی دارم! یک سال پیش چقدر با امروز تفاوت داشت!!! نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت + تبریک تولد از طرف دوست بهترین کادوی تولده ، مرسی از کادوهای قشنگتون! + پارسال هم روز تولدم و امتحان ریاضی یکی بود!
+
تاریخ پنج شنبه 91/10/7ساعت 9:16 عصر نویسنده zeinab
|