دیگه هیچ حسی برام نمونده ... نه درس .. نه حرف .. نه فکر ..
میترسم از دوست داشتن و دوست داشته شدن
میترسم از دل شکوندن
چرا "دل" نمیفهمه وقتی باید بره یعنی "باید" بره!!! هرچقدم خورد بشه بازم نمیفهمه . شایدم دل من زیادی نفهمه
اصلا چرا ما باید دل ببندیم؟ که بعدش به این حال و روز بیفتیم .. ؟!
خیلی بده آدم از تنهایی عاجز بشه
حتی اونی که همیشه روش حساب میکرد رو با چشمای خودش کم رنگ شدنشو ببینه
از ته قلبش حس کنه که دیگه واقعا کسی نیست...!
+ اینکه عزیزترینت بدترین حرفا رو بهت بزنه خیلی میشکونتت
+ خدایا خودت حال این روزامو میدونی فقط خودت! دلم یه دنیا گرفته...
+ نمیدونم دارم تاوان چیو میدم
وقتی یه نفرو خیـــــــــــــلی دوسش داری .. احساساتت خیلی وقتا فقط باعث اذیت و آزارش میشه!
به یه جایی میرسی که ازش میخای : هرجوری که هستی ، فقط کنارم باش!
چون میترسی که بخاطر اذیت هایی که با حساسیت هات براش بوجود اوردی ، دیگه طاقت موندن کنارت رو نداشته باشه!
همین میشه یه دلیل واسه بیشتر دوست داشتنش و بهش قول میدی : دیگه حتی یه ذره هم اذیتت نمیکنم .. قلبتو درد نمیارم!
و آرزو میکنی که این بار هم بتونه ببخشتت ...