سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدام کن

اگه یه روزی چشمات پر از اشک شد و دنبال یه شونه گشتی که گریه کنی

بهت قول نمیدم که ساکتت کنم ، منم پا به پات گریه میکنم

صدام کن

اگه دنبال مجسمه سکوت میگشتی که سرش داد بزنی

قول میدم ساکت بمونم!

صدام کن

اگه دنبال یه همدرد میگشتی....

من همیشه همراهتم

صدام کن

اگه.......

دنبال بهونه نگرد ، فقط صدام کن

 


و من تردید داشتم که با نبودنت آرام میشوم یا با بودنت خوشبخت؟!

و حتی شک داشتم که آرامش را میخواهم یا خوشبختی را!

و هنوز دست و پا میزنند

ذهن خسته ام....

چشمان بهت زده ام....

و قلب درمانده ام....

______________________________________________

پ.ن1:دیگه روزای خوشی تموم شد!!!!! تسلیت میگم!

پ.ن2:عزیزم این پستمو تقدیمت میکنم بعنوان کادوی تولد... قبولش میکنی؟!

 


+ تاریخ جمعه 91/6/31ساعت 9:13 صبح نویسنده zeinab | نظر

 

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

غافلگیر شدیم

چتر نداشتیم

خندیدیم

دویدیم

و به شالاپ شلوپ‌های گل آلود ،عشق ورزیدیم    .

 

دومین روز بارانی چطور؟

پیش‌بینی‌اش را کرده بودی

چتر آورده بودی

من غافلگیر شدم

سعی می‌کردی من خیس نشوم

و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود

 

سومین روز چطور؟

گفتی سرت درد میکند

حوصله نداشتی سرما بخوری

چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی

و شانه راست من کاملا خیس شد

 

و چند روز پیش را چطور؟

به خاطر داری؟

که با یک چتر اضافه آمدی

و مجبور بودیم برای اینکه پین‌های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم

 

فردا دیگر برای قدم زدن نمی‌آیم .

تنها برو!

 

 تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری هفتم www.pichak.net کلیک کنید

 

 


+ تاریخ جمعه 91/6/17ساعت 6:24 عصر نویسنده zeinab | نظر

این روز ها سلامت رنگ وداع گرفته است
وقتی سلام می کنی
تصویر تلخ خداحافظی در ذهنم نقش می بندد
نگاهم هم در سرمای جانسوز سلامت
منجمد می شود
دیگر سلامت سلامتی نمی آورد
که حتی اندک جان مانده در دل هم
با سلام تو از تن خارج می شود
پیشتر ها سلامت آن چنان گرم بود
که خورشید هم از گرمی اش می سوخت
که حتی گاهی زمستان از بی خانمانی
ناله می کرد
که با گرمی سلامت سردیش را کشتی
که تو خانه خرابش کردی
آن روز ها حتی خداحافظی ات هم
گرم بود
گرم و پر امید و امید دهنده

امروز اما، زمستان هم از سردی خداحافظیت سردش میشود

چون میداند ، همه میدانند ، بازگشتی درکار نیست

اما... دل من چه؟  فکر نکردی که بی تو چه به سر دلم می آید

دلخور نیستم...همیشه در چنین مواقعی همه چیز را می اندازیم گردن

"قسمت". شاید "قسمت" بود که دیگر نباشی

که دیگر دلم تنها باشد و امیدوار به یک سلام که خداحافظی سردی

درپی اش نباشد

________________________________________

میدانی....این روزهایم را با یاد تو سپری میکنم

شرمنده ام... شرمنده از اینکه چقدر دیر تو را کشف کردم و

چقدر دیر دلبسته ات شدم

حال که موقع خداحافظی ست نمیتوانم دل بکنم...

باورم کن... امروزم را به پای دیروزهای خشک و خشنم نسوزان

دیروزهایی که قدرت درک امروز را نداشتم

دیروزهایی که نگاه هایت را میدیدم و افسوس ،حسّت نمیکردم

من ، امروز ،تو را با تمام وجود حس میکنم، این چشمان گریان تاوان گذشته های بی توست

افسوس که دیر است...

خداحافظ گلم ....

  

 

 

ادامه مطلب...

+ تاریخ سه شنبه 91/6/7ساعت 10:43 صبح نویسنده zeinab | نظر
دریافت ساعت فلش