• وبلاگ : just..... GOD
  • يادداشت : آن روزها
  • نظرات : 3 خصوصي ، 16 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    +
    دخترک کنجکاو ميپرسيد:

    ايها الناس عشق يعني چه؟

    دختري گفت: اولش رويا

    آخرش بازي است و بازيچه

    مادرش گفت: عشق يعني رنج

    پينه و زخم و تاول کف دست

    پدرش گفت: بچه ساکت باش

    بي ادب! اين به تو نيامده است:

    رهروي گفت: کوچه اي بن بست

    سالکي گفت: راه پر خم و پيچ

    در کلاس سخن معلم گفت:

    عين و شين است و قاف، ديگر هيچ

    دلبري گفت: شوخي لوسي است

    تاجري گفت: عشق کيلو چند؟

    مفلسي گفت: عشق پر کردن

    شکم خالي زن و فرزند

    شاعري گفت: يک کمي احساس:

    مثل احساس گل به پروانه

    عاشقي گفت: خانمان سوز است

    بار سنگين عشق بر شانه
    شيخ گفتا:گناه بي بخشش

    واعظي گفت: واژه بي معناست

    زاهدي گفت: طوق شيطان است

    محتسب گفت: منکر عظما ست

    قاضي شهر عشق را فرمود

    حد هشتاد تازيانه به پشت

    جاهلي گفت: عشق را عشق است

    پهلوان گفت: جنگ آهن و مشت

    رهگذر گفت: طبل تو خالي است

    يعني آهنگ آن ز دور خوش است

    ديگري گفت: از آن بپرهيزيد

    يعني از دور کن بر آتش دستچون که بالا گرفت بحث و جدل

    توي آن قيل و قال من ديدم

    طفل معصوم با خودش مي گفت:

    من فقط يک سوال پرسيدم!