من چهره استخواني مرگ را ديدمبدستان خودم اجساد باور ها و جسم مفلوکم را خاک کردم...از مرگ خود و مرگ باور ها تعجب نکردم؛اما ناز خاک براي پذيرش ما ،اوج فاجعه بود...خاک از ما هويت مي پرسيدو ما شماره هاي شناسنامه هاي مان را فراموش کرده بوديم...زمين از بيچاره گي سينه باز کرد...انتظار ما براي بازپرس واپسين طولاني شد؛شهرت ما در ليست عزرائيل نبودو نيکر و منکر هرگز به سراغ ما نيامد.هاي زنده ها!!!تمسخر خلقت را ببينيد:نه کس ما را در دارالفنا شناختو نه اکنون در دارالبقا مي پذيرند
***
قالب نو مبارک