.
عشق را رنگ آبي زدم، دوست داشتن را قرمز، نامردي را سياه، دروغ را سفيد،
ولي نمي دانم چرا به تو که ميرسم نمي دانم مهرباني چه رنگي است . . .؟
خدايا
اين دلتنگي هاي ما را هيچ باراني آرام نميکند
فکري کن
اشک ما طعنه ميزند به باران رحمتت . . .
ما لذت گرما را زماني حس ميکنيم که سرد شده ايم
ما زماني از نور قدر داني ميکنيم که در تاريکي بوده ايم
بنابراين کساني قدر شادي را ميدانند که غم و اندوه را گذرانده باشند . . .
من وجودم به تو مديون و دلم مامن توست
آرزويم نظري روي تو و ديدن توست
من اگر دور ز تو هستم و دلتنگ شدم
با صداي خوش تو غرق در آهنگ شدم . . .
پروردگارا
به من بياموز دوست بدارم کساني را که دوستم ندارند ، گريه کنم براي کساني
که هيچگاه غم من را نخوردند ، لبخند بزنم به کساني که هرگز تبسمي به صورتم
ننواخنتند و عشق بورزم به کساني که عاشقم نيستند . . .
~ ~…____?__./?\_______\|_?_|__ ??_|
مشترک گرامي:
شما بدليل معرفت زياد صاحب يک خانه ويلايي درقلب من شديد
(ايراندل)
يک اتمسفر با تمام لايه هاي دوست داشتن ، تقديم تو ، که اورست معرفتي !