تا ميکشم خطوطِ تو را پاک ميشويداري کمي فراتر از ادراک ميشويهرلحظه از نگاهِ دلم ميچکي وليبا دستمالِ کاغذيام پاک ميشوياين عابران که ميگذرند از خيال منمشکوک نيستند تو شکاک ميشويتو زندهاي هنوز برايم گمان نکندر گورِ خاطرات خوشم خاک ميشويبايد به شهرِ عشق تو با احتياط رفتوقتي که عاشقي چه خطرناک ميشوي!.....