سلام.خوشنود از آشناييتون.درباره ي متن بايد بگم تشکيل شده از پارادوکس ها بود که اين پارادوکس ها متن را زيبا کرده بود.در فرا نقد متني بايد گفت نويسنده عنوان مي کند که وقتي معشوق يا دوست تمام کرد نويسنده شروع کرد.اين تمام کردن به اين معناست که فرد عنوان شده در گذشته رابطه اي را شروع کرده بود که نويسنده آن را شروع نکرده بود و شروعش دير هنگام بوده.اين چيزي بود که از متن مي توان فهميد.اما درباره ي سوال وقتي ما مي گوييم چرا ديگري فکر مي کند حق بااوست خود ما اينگونه گفتيم که حق با او نيست اما باماست.اين تکرار است.اما در يک مطلب دوستانه بايد بگم وقتي يک شي باارزش از دست ما بيفتد خم مي شويم و برش مي داريم.بله گاهي براي بدست آوردن بايد خم شد.بايد غرور را شکست.اين نظرات تنها نظرات من درباره ي متن بود ولي اگر اين سردي رابطه براي شما پيش آمده بايد بگويم هردو بايد تلاش کنند اما شما به نوبه ي خود تلاش کنيد و باور داشته باشيد